کد مطلب:315459 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

علت نام گذاری علقمه به این نام
نهرهای بسیار از فرات جدا شده كه منجمله نهر علقمه می باشد و آثار آن الی الآن موجود است در نزدیكی مرقد شریف حضرت ابوالفضل علیه السلام.

و علقم علی ما فی المجمع بفتح العین فالسكون شجر مر و یقال اللحنظل علقم و لكل شجر مر و علقمة اسم رجل و العلقمة المرارة [1] .

علقم بنابر آنچه در كتاب مجمع البحرین آمده با فتحه ی عین و سكون بعد از آن به معنی درختی تلخ است كه بدان حنظل نیز گفته می شود و به هر درخت تلخ علقم گفته می شود و علقمه نام مرد نیز می باشد كه به معنای تلخی است.

و آن نهر از قدیم زمان موسوم به این اسم بوده، چنانچه در بحار و كتب مقاتل دارد «حكی عن رجل اسدی قال كنت زارعا علی نهر العلقمی بعد ارتحال عسكر بنی امیة فرایت عجایبا الی آخره [2] ؛ از مردی بنی اسدی نقل شده كه گفته است: در كنار نهر علقمه مشغول زراعت بودم و بعد از رفتن لشگر بنی امیه در آنجا عجایبی مشاهده كردم». و نقل حكایت مرد حداد كه گفت با لشگر عمر سعد بودم در جنب نهر علقمه خیمه زدم الی آخره [3] و سبب تسمیه یا به سبب آن است كه در اطراف آن علقم و حنظل بسیار بوده و یا آنكه علقمه



[ صفحه 223]



نامی مداخله در تعمیر یا تخریب آن داشته، چنانچه منقول است و زیر سعید مؤیدالدین ابوطالب محمد بن علی بن محمد العلقمی چون شنید حدیثی كه حضرت صادق علیه السلام خطاب به آن نهر فرمود: كه تو را بر روی جدم بستند و تو هنوز جاری می باشی، پس آن علقمی كه مذكور شد آن را خراب نمود و چون آن نهر به كوفه می آمد سبب خرابی كوفه شد [4] و در این نقل ماخذ درستی دیده نشده و در قاموس فرموده علقمه نام محلی است و شاید در آنجا نیز به مناسبت موضوع بوده یا آنكه چون آن نهر را به زحمت و مرارت شق نموده اند فلذا او را نهر علقمه گفتند علقمة ای المرارة كما ذكرنا یا اشجار مرة [5] و درختهای تلخ در اطراف آن بوده.



[ صفحه 225]




[1] مجمع البحرين ج 3 ص 232 و 233.

[2] بحارالانوار ج 45 ص 193، عوالم ص 512.

[3] منتخب طريحي ص 91.

[4] كبريت احمر ج 2 ص 112.

[5] مجمع البحرين ج 3 ص 233. ترجمه: علقمه يعني تلخي و مرارت همانگونه كه قبلا ذكر شده به درختان تلخ نيز گفته مي شود.